کد مطلب:28097 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

کتک زدن و کوچاندن عبد اللَّه بن مسعود












1168. تاریخ المدینة - به نقل از اسماعیل بن ابی خالد -:ولید بن عقبه به عثمان نامه نوشت و او را با ابن مسعود، دشمن كرد. عثمان نیز او را از كوفه به مدینه آورد و برای سه سال، سهمش را از بیت المالْ قطع كرد.[1].

1169. تاریخ المدینة - به نقل از اسماعیل بن ابی خالد -:چون به عثمان خبر رسید كه عبد اللَّه [ بن مسعود ]بیمار است، سهم [ سه ساله ]او را از بیت المال به مبلغ پانزده هزار[2] برایش فرستاد و سپس بر او وارد شد و گفت: چگونه ای؟

گفت: در حال بازگشت به مولای حقیقی ام (خداوند ) هستم.

گفت: خدا تو را بیامرزد! خیال می كنی كه چنین است! این پانزده هزار، سهم توست. آن را بگیر.

گفت: آن گاه كه برایم نفعی داشت، ندادی. من آن را روز قیامت از تو می گیرم. پس رو گرداند و عطای عثمان را نپذیرفت.[3].

1170. أنساب الأشراف - به نقل از ابو مِخْنَف و عَوانه -:هنگامی كه عبد اللَّه بن مسعودْ كلیدهای بیت المال را پیش ولید بن عقبه انداخت، گفت: هر كس [ احكام خدا را] دگرگون سازد، خداوند، دگرگونش خواهد ساخت و هر كس [ سنّت های پیامبر خدا را] تبدیل كند، خداوند بر او خشم می گیرد. من جز این نمی بینم كه خلیفه شما، [ احكام خدا و سنّت پیامبرصلی الله علیه وآله را] دگرگون و تبدیل كرده است. آیا همچون سعد بن ابی وقّاص را بركنار و [ به جایش ]ولید را حاكم می كنند؟!

ابن مسعود همواره این سخن را بر زبان می آورد كه: راست ترین گفته ها، كتاب خدا و بهترین هدایت، هدایت محمّدصلی الله علیه وآله است و بدترین كارها، نوآوری در دین است و هر نو آوری [ در دین ] بدعت و هر بدعتی گم راهی و هر گم راهی ای در آتش است.

ولید، این را به عثمان نوشت و گفت: او بر تو عیب می گیرد و از تو بدگویی می كند. عثمان نیز به ولید نوشت كه او را [ به مدینه ]روانه كند. اهالی كوفه او را بدرقه كردند و او هم آنان را به تقوای الهی و همراهی قرآن سفارش كرد.

آنان گفتند: خیر ببینی كه نادان ما را دانش آموختی و دانای ما را استوار داشتی و به ما قرآن یاد دادی و ما را در دین، بینا كردی. تو بهترین برادر دینی و بهترین دوست ما هستی. سپس با او وداع كردند و باز گشتند.

ابن مسعود به مدینه آمد، در حالی كه عثمان بر منبر پیامبر خدا خطبه می خواند. چون ابن مسعود را دید، گفت: هان! جنبنده بدی بر شما وارد شد كه بر روی غذای خود راه می رود و استفراغ می كند و مدفوعش را بیرون می فرستد.

ابن مسعود گفت: من این گونه نیستم؛ بلكه من یاور پیامبر خدا در جنگ بدر و در روز بیعت رضوانم.

عایشه ندا داد: ای عثمان! آیا به صحابی پیامبر خدا چنین می گویی؟!

سپس عثمان فرمان داد او (ابن مسعود ) را با زور و درشتی از مسجد بیرون كردند. عبد اللَّه بن زمعة بن اسود بن مطّلب بن اسد بن عبد العُزّی بن قُصَی، او را بر زمین زد و گفته می شود یحموم، غلام عثمان، او را بر دوش خود بلند كرد و در حالی كه پا در هوا بود، او را بر زمین زد، چنان كه دنده اش شكست.

علی علیه السلام گفت: ای عثمان! آیا به استناد گفته ولید بن عقبه، با صحابی پیامبر خدا چنین می كنی؟

گفت: به استناد گفته ولید، چنین نكردم؛ بلكه زُبید بن صَلت كِندی را به كوفه روانه كردم و [ در آن جا ]ابن مسعود به او گفته است كه خون عثمان، حلال است.

علی علیه السلام گفت:بدون اطمینان یافتن از درستی گفته زبید، این [ مجازات] را حلال دانستی....

علی علیه السلام به ابن مسعود، رسیدگی كرد و او را به خانه خویش آورد. ابن مسعود در مدینه ماند و عثمان به او اجازه نمی داد تا از مدینه به جای دیگری برود. چون بهبود یافت، خواست به جهاد برود؛ امّا عثمانْ او را منع كرد؛ زیرا مروان به او گفت: ابن مسعود، عراق را برای تو تباه كرده است. آیا می خواهی شام را نیز برای تو تباه كند؟

[ ابن مسعود ] همواره در مدینه بود تا آن كه دو سال پیش از كشته شدن عثمان و پس از سه سال اقامت در مدینه[4] در گذشت.

چون ابن مسعود به بیماری ای (كه در آن در گذشت، ) دچار شد، عثمان به عیادتش آمد و گفت: از چه ناراحتی؟

گفت: از گناهانم.

گفت: چه دوست داری؟

گفت: رحمت پروردگارم.

گفت: برایت طبیبی نیاورم؟

گفت: طبیب، مرا بیمار كرده است.

گفت: فرمان ندهم كه سهمت را بیاورند؟

گفت: در حالی كه بدان نیازمند بودم، ندادی. اكنون كه از آن بی نیازم، می دهی؟

گفت: برای فرزندانت می شود.

گفت: روزی آنان با خداست.

گفت: ای ابو عبد الرحمان! برایم آمرزش بخواه.

گفت: از خدا می خواهم كه حقّم را از تو بگیرد.

او وصیّت كرد كه عثمان بر او نماز نگزارَد. پس در بقیع، دفن شد و عثمان بی خبر بود و چون پی برد، خشمگین شد و گفت: بر من پیشی جستید!

عمّار بن یاسر به او گفت: او وصیّت كرد كه تو بر او نماز نگزاری.

زبیر گفت:

می دانم كه پس از مرگم بر من ناله می كنی

در حالی كه در زندگی ام، توشه ام را به من ندادی.[5].









    1. تاریخ المدینة:1049/3.
    2. سهم بَدریان (مسلمانانی كه در جنگ بدر حضور داشتند)، پنج هزار در سال بود.
    3. تاریخ المدینة:1051/3.
    4. برخی گفته اند كه او در خانه سعد بن ابی وقّاص می زیست.
    5. أنساب الأشراف:146/6. نیز، ر.ك:شرح نهج البلاغة:42/3، الشافی:279/4.